عید قربان آمد و ....


عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم

همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان

میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش

آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم

روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست

گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده

تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم

 سیمای علمی و نقش بارز امام باقر (ع) در حوزه ی معرفتی اسلام

برای ترسیم سیمای علمی و نقش بارز امام باقر (ع) در حوزه 

ی معرفتی اسلام، از سه زمینه میتوان بهره جست:

الف – آن چه اندیشمندان، فقیهان و صاحبنظران علوم اسلامی، 

طی قرون متمادی دربارهی آن حضرت گفتهاند.


ب – شمار شاگردان و تربیت یافتگان مکتب آن امام، و نیز وجود 

چهرههای درخشان علمی و معنوی در میان ایشان.


ج – شیوهی زندگی و درسهای عملی، و نیز آثار علمی بر جای 

مانده از آن پیشوای الهی.

هر یک از این سه منظر، خود میتواند بیانی رسا در توصیف 

شخصیت باقرالعلوم (ع) باشد و به هر کدام میتوان بسنده کرد، 

اما از آن جا که در بررسی این زمینهها، مجال استقصا نیست، از 

هر خرمنی، خوشهای برگرفته، به قدر توان از جلوههای آن آفتاب 

سود باید جست.

برگرفته از کتاب امام باقر علیه السلام جلوه امامت در افق دانش 

نوشته آقای احمد ترابی

ذالحجه ماهی اسرار آمیز

اقوال مختلف درباره شهادت امام جواد(ع)

اقوال مختلف درباره شهادت امام جواد(ع)

چگونگى شهادت امام جواد علیه السلام

در مورد شهادت امام جواد ( عليه السلام) يك دسته از روايات مى‏گويند آن حضرت به دست همسرش ام الفضل، دختر مأمون، به اشاره معتصم مسموم گشت. ولى روايتى ديگر مى‏گويد: بعد از آنكه معتصم امام را به بغداد طلبيد… به وسيله «اشناس» شربتى از پرتقال براى امام فرستاد و اشناس به او گفت: پيش از شما اميرالمؤمنين به احمد بن ابى داوود و سعيد بن خضيب و گروهى از بزرگان از اين شربت نوشانيده و امر كرده است شما هم آن را با آب يخ بنوشيد. اين بگفت و يخ آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى‏نوشم. اشناس گفت: بايد خنك نوشيده شود و الان يخ آن آب مى‏شود و اصرار كرد و امام ( عليه السلام) با علم به عمل آنان آن را نوشيد» .

در جاى ديگرى آمده است كه ابن ابى داوود بعد از ماجرايى مربوط به قطع دست سارق كه امام ( عليه السلام) ديگران را مجاب كرد و معتصم به سخن امام عمل كرد و حرف ديگران را رد كرد، معتصم را به كشتن امام تحريك كرد. ابن ابى داوود مى‏گويد: «پس به معتصم گفتم: خير خواهى براى اميرالمؤمنين بر من واجب است و من واجب است و من در اين جهت سخنى مى‏گويم كه مى‏دانم با آن به آتش (جهنم) مى‏افتم!

معتصم گفت: آن سخن چيست؟

گفتم: (چگونه) اميرالمؤمنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده است فقهاء و علماء مردم را جمع كرد و حكم آن حادثه را از آنان پرسيد و آنان حكم آن را به طورى كه مى‏دانستند گفتند و در مجلس، اعضاى خانواده اميرالمؤمنين و فرماندهان و وزراء و دبيران حضور داشتند و مردم از پشت در به آنچه كه در مجلس مى‏گذشت گوش مى‏دادند… آنگاه به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى‏كنند او از اميرالمؤمنين شايسته‏تر به مقام او است، تمامى سخنان آن علماء و فقهاء را رها كرد و به حكم آن مرد حكم كرد؟ !

پس رنگ معتصم تغيير كرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا در برابر اين خير خواهيت به تو پاداش نيك عطا كند!

پس در روز چهارم يكى از دبيران وزرايش را مأمور كرد تا ابوجعفر ( عليه السلام) را به منزل خود دعوت كند، او چنين كرد ولى ابوجعفر ( عليه السلام) نپذيرفت و گفت: تو مى‏دانى كه من در مجالس شما حاضر نمى‏شوم. آن شخص گفت: من شما را براى ضيافتى دعوت مى‏كنم و دوست دارم بر فرش خانه من قدم بگذارى و من با ورود شما به منزلم متبرك شوم. و فلان بن فلان از وزراى خليفه دوست دارد خدمت شما برسد.

پس آن حضرت ( عليه السلام) به منزل او رفت و چون غذا خورد احساس مسموميت كرد و مركب خود را طلبيد. صاحب خانه از او خواست نرود، ابوجعفر ( عليه السلام) فرمود: بيرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است!

پس در آن روز و شب حال او منقلب بود تا اينكه رحلت نمود.
کتاب: زندگانی امام جواد علیه السلام ص 126

اهداف والاى ازدواج در اسلام

اهداف والاى ازدواج در اسلام

خانه پاك
پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد

 و چه زن، در صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر 

غير ممكن به نظر مى رسد.
در چند مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى 

باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه ازدواج نكرده باشند، 

مسئله اى مشكل به نظر مى آيد.
اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى ظاهر و باطن يافتيم، در 

حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى 

است.
خوددارى از گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن 

از عصيان و طغيان، در صورت عدم ازدواج كارى است 

يوسفى.

خانه اى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن 

زندگى مى كنند، خالى از فساد نيست.
مرد بدون همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز

وشهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و شهوت بر آنان 

سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از 

مشكلات گوناگون روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند.
ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسان كننده پاره اى از 

مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و 

تقواى آنان است.
بناى يك خانه در جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين

 مى شود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و رعايت 

حقوق يكديگر در آن زندگى كنند.
خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى از وحى،

 و جلوه اى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و 

عظمت، و ميوه اى از تسبيح حق در شب و روز باشد.
فى بُيُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها 

بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ.[۲۴]
در خانه هائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و 

نام او در آنها ياد شود، و او را در آن خانه ها بامدادان و 

شبانگاهان به پاكى ستايند.
چنين خانه اى با چنان اوصافى خانه مؤمنى است، كه 

طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى 

مسئلهازدواج در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به 

تمام حقوق الهى و انسانى پاى بند هستند.

آرى قرآن مجيد به ازدواج امر مى كند، تا مشكلات مرد و

 زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و دامن هر دو كه 

دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، 

و مردو زن با تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را 

محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.

اهداف والاى ازدواج در اسلام
در جوّ چنين خانه اى مرد و زن بنده واقعى حق، و 

فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و 

كردارشان جلوه اى از آداب الهى و سنن و روش انبياء گرام

 حق است.
زن مؤمنه هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مى كند، و هر 

دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل الهى مى دانند، به

 عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو 

همراه و همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و 

محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات حفظ مى كنند، و 

چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و 

فصل مى نمايند، و با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و 

حوصله به علاج درد برمى خيزند
بدترين مردم

تنهائى و تنها زيستن، عزلت و كناره گيرى از يار گرفتن

 موجب بسيارى از مشكلات، و باعث افسردگى و دلمردگى، 

و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى 

روانى و بدنى است.

تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار 

غيرمنطقى، و بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و 

امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى 

آورد.

قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش 

در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل خانواده 

امتناع كردند.

و نيز آن حضرت فرمود:شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. بدترين اموات 

شما عزبها هستند.

و در روايتى فرمود: رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. فرومايه ترين 

مردگان شما عزب ها هستند. و در سخنى حكيمانه بيان 

فرمود: شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ. شريرترين

 شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند. و در كلامى عرشى 

و بيانى ملكوتى فرمود: خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ 

الْعُزّابُ. بهترين امّت من زن داران و بدترين آنان عزبها

 هستند.و نيز آن حضرت فرمود: لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ 

إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا. اگر آنان كه عزب مردند به دنيا برگردند، 

حتماً ازدواج خواهند كرد. و در حديثى فرمود: خداوند

 مردى كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده. تعبير 

رسول باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مى كنند به

 اهل آتش، فرومايگان، برادران شيطان، اشرار، و لعنت 

شدگان، به خاطر اين است كه روى گردانان از ازدواج به 

ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، 

خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ايجاد مزاحمت

 نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى 

خواهند شد.

با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان

را كرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى 

مى رهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مى كند، از افتادن در 

بند شيطان مصون مى دارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و 

فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گيرد در امان مى دارد، و 

اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنيت، پاكى 

و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات 

مى گردد، به همين خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت 

تشريع ازدواج اشاره فرمود:يُريدُ الله اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ.[۳۲]
خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان

 نمايد.
شكوفائى استعداد

دختر و پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به 

پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى ازدواج كردند، و از 

پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و

 دچار شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و 

زن عزب است نجات پيدا كردند، و در سايه ازدواج به 

آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات 

ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زيستن شفا

 گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى رسـيدند، و زمينه

 تفكر صـحيح و آينده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان 

شهوات و غرائز فرو نشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى 

استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى

 محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشيند.

بسيارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و 

علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مى دهد كه پس از 

ازدواج راه صد ساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج

 كه موجب آرامش و امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات 

بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و تقوا، و

پاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.

در كتاب زندگانى آيت اللّه بروجردى در صفحه ۹۵ مى 

خوانيم: در سال ۱۳۱۴ كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر 

مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد

 احضار كرد، او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى 

ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه 

شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان، 

مشاهده مى كند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و 

تأهلش را فراهم كرده اند.

از اين پيش آمد اندوهگين مى شود، و چون پدرش متوجه 

مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گويد: من با 

خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم، ولى 

اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل 

گردد، و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد.

پدر به وى مى گويد: فرزند اين را بدان كه اگر به دستور 

پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا 

بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال 

اين را هم بده كه اگر ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با 

همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!!

گفته پدر تأثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه 

ترديد بيرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندكى 

توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل 

و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.

همسر وفادار و هم كفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و

 آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان

 يارى مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى 

مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر گرانمايه اش را تحقق مى

 دهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت 

مى زيست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با

 نشاط و پشتكار مشغول تحصيل بوده كه بعضى شبها تا 

سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن 

بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن 

مجيد همت مى گماشت و در نتيجه توانست در عرض 

مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ 

كند، و تا آخر عمر نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به 

حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزيد!

مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى 

از كمالات و ترقيات علمى و معنوى خود را مرهون همسر 

باكرامت خويش مى دانستند.

آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و زمينه تحقّق كمالات، و 

شكوفائى استعدادهاست.
كوشش براى خانه و خانواده عبادت است

ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار 

مثبت دنيائى، ثمرات عجيب معنوى براى انسان دارد.
كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ 

پاك اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا 

شمرده شده، تا جائى كه از معصوم روايت شده:

وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ.[۳۳]

آنكه براى تأمين خانواده اش زحمت مى كشد، تا از حلال 

خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند مجاهد در راه خداست.
از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى 

آنان و رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف 

مادر كارى دشوار و سنگين است، و در حقيقت اجراى 

دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور 

مادى آنان عبادت، و موجب اجر و ثواب اخروى است.

پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و 

نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.

خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم 

كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند از اهمّ امور، و 

از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست.

امام چهارم(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اى فرموده اند، 

هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل 

و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است.
قسمتی از مقاله ازدواج در اسلام

سایت مگ ایران