ساقی کوثر
دینی فرهنگی پژوهشی
دینی فرهنگی پژوهشی
جمعه 98/09/08
اعضاء یک خانواده که رکن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائی که آنها را دور هم جمع می کند، باید از پیوندی مقدس و درونی که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است ، برخوردار باشند.جهت گیری درست برای زندگی مشترک از آداب اساسی زندگی خانوادگی است.یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب های فکری , کرداری و گفتاری در روابط خانوادگی برای هر انسانی توفیقی در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویی محک اخلاق انسان در خانواده است شور و علاقه اگر فقط بر مبنای مسائل جنسی باشد پس از مدتی نه چندان طولانی حساسیت خود را از دست می دهد و واقعیت زندگی بعد مهم زندگی می شود، زیرا آن هیجانات و تحریکات شهوی و جذبه های اولیه از کار افتاده و آن میل شدید کاسته شده و کسانی که موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل یکدیگر جا کنند، پشتوانه ای محکم جایگزین آن نموده اند که تا آخر عمر ضامن اجرائی سعادت آنان خواهد بود.
بشر از آغاز، زندگی خانوادگی را به عنوان بهترین نوع زندگی برگزیده و در همه زمانها و مکانها بدان پایبند بوده و هست. این نوع زندگی از امتیازات انسان محسوب می شود و فواید گوناگونی را دربر دارد، از جمله اینکه زن و مرد را از پریشانی و بی هدفی نجات می دهد و به خانواده وابسته و دلگرم می سازد. زن و مرد در کانون گرم و با صفای خانوادگی از نعمت انس و مودت و لذت جوییهای مشروع زناشویی بهره مند می شوند و فرزندان مشروعی را تولید کرده، در تعلیم و تربیت آنان می کوشند و به عنوان بهترین آینده سازان و یادگار از خویشتن باقی می گذارند. پرورش فرزندان و انس با آنان یکی از بهترین لذتهای زندگی است.
بنابراین سلامت و سعادت یک جامعه، تا حدود زیادی به وضع خانواده ها و کیفیت روابط بین زن و شوهر و والدین و فرزندان بستگی دارد. هرچه روابط اعضای خانواده بهتر و سالمتر باشد زندگی شیرین تر و با صفاتر خواهد بود و فرزندان نیز بیشتر به خانواده وابسته می مانند و از خطر انحراف مصونیت پیدا می کنند.
اسلام برای تحقق اهداف ازدواج و تحکیم بنیاد خانواده روی دو امر تأکید دارد:یکی ایمان و دیگری اخلاق و به کسانی که قصد ازدواج دارند توصیه می کند که دین و اخلاق همسر خود را نیز منظور بدارند. در روایات آمده است؛ مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و در امر ازدواج با ایشان مشورت نمود. آن حضرت فرمود:با زن دیندار ازدواج کن تا خیر فراوانی نصیب تو شود. (وسائل الشیعه ج 20 ص 39).
رعایت اخلاق عامل بقای خانواده
دین اسلام برای حسن رابطه بین زن و شوهر، بقاء و استحکام بنیاد خانواده و برای جلوگیری از اختلافات خانوادگی و وقوع طلاق نیز بهترین وسیله را رعایت ارزشهای اخلاقی می داند و در این باره توصیه های فراوانی دارد . اسلام ازدواج را پیمانی مقدس می داند که در بین یک زن و مرد، به اعتبار اینکه دو انسان هستند بسته می شود و مهمترین هدفش تأمین نیازهای انسانی و آرامش و سکون و انس زن و مرد با یکدیگر است و حتی لذّت جوییهای مشروع جنسی و اشباع غریزه و تولید و پرورش فرزندان را نیز در راه تأمین هدف عالی انسانی محسوب می دارد.
قرآن در این باره می گوید:و از نشانه های خداست که برای شما از جنس خودتان همسرانی بیافرید تا بسوی آنان آرامش بیابید، و در میان شما محبت و دلسوزی قرار داد، همانا که در این موضوع برای اندیشمندان نشانه هایی است. (روم آیه 21).
در آیه مذکور انس و آرامش خانوادگی به عنوان ثمره ازدواج معرفی شده است و این موضوع بسی برتر از امکان اشباع مشروع غریزه جنسی است. در پیمان زناشویی زن و مرد با تمام وجود به سوی همدیگر جذب شده، متحد و یک دل می گردند و در تمام ابعاد زندگی در خدمت یکدیگر قرار می گیرند و مأنوس و هم فکر و هم راز و یک هدف می شوند.
در آیه یاد شده زندگی خانوادگی بر دو پایه نیرومند مودّت و رحمت استوار گشته است. یکی از پایه های ازدواج مودت و علاقه زن و شوهر نسبت به یکدیگر است، یعنی خوبیها و نقاط مثبت یکدیگر را مورد توجه قرار می دهند و از صمیم قلب همدیگر را دوست می دارند. هر یک از آنان، دیگری را نعمتی ارزشمند از جانب خدا و وسیله انس و الفت و آرامش و دلگرمی و شریک در زندگی می شمارد و از این نعمت بزرگ قدر دانی و سپاسگذاری می کند.
پایه دیگر ازدواج که در آیه بدان اشاره شده، رحمت یعنی مهربانی و دلسوزی است. هرگاه یکی از زوجین با نقصان و ضعف و نیازی در همسرش مواجه شد با دیده ترحم و دلسوزی به آن می نگرد و فکر می کند که او یک انسان است و انسان بی نقص نیست، چنانکه خودش نیز بی عیب نیست. لذا دلش به حال او می سوزد و سعی می کند با نرمی و مدارا و از روی مهربانی و دلسوزی نقص او را در صورت امکان برطرف سازد، و در غیر این صورت او را با همان حال می پذیرد و نقصانش را نادیده می گیرد و به زندگی ادامه می دهد. لازمه رحمت و دلسوزی این است که همچنانکه زن و شوهر خیر و صلاح خود را می خواهد در همه حال خواستها و تمایلات همسرش را نیز منظور بدارد و هرچه را برای خود می خواهد برای او نیز بخواهد و همواره به فکر تأمین سعادت، آسایش و آرامش او نیز باشد.
قرآن در این باره تعبیر بسیار جالبی دارد و زن و شوهر را چنین توصیف می کند:زنان برای شما لباس هستند و شما نیز برای آنان لباس هستید. (بقره آیه 187).
لباس مجموع بدن انسان را با همه کمالات و نواقص، خوبیها و بدیها و زیباییها و زشتیها در بر می گیرد، از سرما و گرما و خطرها حفظ می کند، بر زیباییهایش می افزاید و عیوبش را می پوشاند. لباس نزدیکترین اشیاء نسبت به انسان است و از جمله نیازهای اولیه به شمار می رود. زن و شوهر نیز نسبت به یکدیگر باید همانند لباس باشند و همدیگر را با همه نواقص و کمالات بپذیرند، حافظ و نگهبان و آرامش بخش یکدیگر باشند، بر زیباییهای هم بیافزایند، عیوب هم را بپوشانند و راز نگهدار و محرم اسرار همدیگر باشند.
اسلام در مورد روابط بین زن و شوهر و زندگی خانوادگی این گونه می اندیشد و آن را بر چنین پایه هایی استوار ساخته است. تشکیل چنین خانواده هایی در خور انسان است و سعادت جسمانی و نفسانی، دنیوی و اخروی او را تأمین می کند. اگر بنیاد خانواده ها بر پایه های ایمان و محبت و دلسوزی استوار گشت، کانون خانواده را گرم و با صفا می سازد و از کشمکشها و اختلافات و طلاق و فروپاشی جلوگیری می کند.
امام سجاد (ع) در رساله حقوق خود می فرمایند:اما حق کسی که به جهت ازدواج رعیت تـو حساب می شـود؛ بر تو آنست که بدانی؛ خداوند متعال قرار داده است اورا تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و مونس برای تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است که قدر این مصاحبت را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمائید ؛ زیرا که ایـن نعمت از ناحیـه اوست و واجب است که با نعمت خداوند بدیده تکریم و احترام نگاه شـود و با مهربانی و لطف و خوشروئی با آن برخورد نمائید .
سرایت اخلاق خوش
اخلاق خوش، سرایت کننده است، همان گونه که اخلاق بد سرایت می کند. اگر با لبخند و نشاط با همسرتان روبه رو شوید، آثار خوبی بر جای می گذارد که کمترین آن، تعادل روحی و روانی است.
انسان خواه ناخواه تحت تأثیر عواطف است. هرچند خشن و سخت گیر باشیم، باز هم در برابر محبت ها و گذشت ها شرمنده ایم و تسلیم خواهیم شد.
شما با اخلاق خوش می توانید در برابر طوفانی از قهر و غضب و خشم بایستید و آن را رام کنید. این امر زمانی به دست می آید که خوددار باشید، از کوره به در نروید. یک انسان فهیم در پی آن است که به جای شکوه و شکایت، راهی پیدا کند که به افکار همسرش نزدیک شود، طبیعت او را بفهمد و با نرم خویی، در او نفوذ کند و تغییرش دهد.
پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و آله) نزدیک ترین شخص به خود را در قیامت این گونه معرفی کرده و فرمودند:نزدیک ترین شما به مقام و جایگاه من در روز رستاخیز… همانانند که با همسرانشان بهتر رفتار کنند،
نظام جتماعي از آغازين مرحله شكل گيري تاكنون كه دامنه و وسعت آن شگفت انگيز و همچنان رو به توسعه ميباشد، بر يك سلسله اصول، هنجارها و ارزشهاي استوار گرديده است كه مجموع آنها را “اخلاق” ناميده اند. اخلاق هر جامعه ملاك و معياري است براي بايد و نبايدهاي آن جامعه. نظام اخلاقي جامعه بشري هم سر چشمه و خواستگاه آسماني و ديني دارد و هم سرچشمه و منبع بشري و به اصطلاح عرفي. هرچند درباره تعريف اخلاق اجماع همگاني و دقيقي وجود ندارد اما مفهوم اخلاق در بيان ساده يعني روا بودن و ناروا بودن بعضي از كار ها.
با نگاهي مختصر و گذرا در باره اخلاق مي توان دريافت كه همه خردمندان و عقلاء و چيزفهم هاي جامعه بشري ، در هر دوره و زمانهاي كه بوده اند از طرق مختلف بر اين امر تاكيد داشته اند كه سعادت و رستگاري انسان و جامعه انساني با منظومه اخلاقي آن جامعه ارتباط و پيوند تنگاتنگ و بنيادي دارد.
خصوصا كه دوام زندگي و رشد انسان فقط در دايره حيات فردي محدود نمانده، بلكه ضرورت دارد كه براي رشد و كمال ، با ديگري ارتباط و پيوند بر قرارشود ، كه روابط و مناسبات اجتماعي در گسترههاي مختلف آن از اينجا سرچشمه ميگيرد، نقش اخلاق در تنظيم اين روابط و مناسبات و ارائه الگو و معيار بس مهم و تعيين كننده ميباشد.
هر جامعهاي كه بر مبناي يك ارزش و الگوي تعريف شده مبتني بر ارزشهاي اخلاقي استوار گرديده و مناسباتش را عيار سازد، آن جامعه خواهد توانست كه راه سعادت و خوش بختي را پيدا نموده و با موفقيت آن را بپيمايد. براي اخلاق عمدتا دو منبع و سر چشمه قايل شده اند: دانش و علم، ديگري اديان. دانش و علم را موجب پيدايش و رشد فضيلتهاي انساني دانسته اند، كه بحث آن از وسعت اين نوشتار فراتر است؛ هم چنان كار عمده اديان و پيامبران نيز تامين اخلاق جامعه دانسته شده است. يعني كار محوري و قلب آموزههاي ديني و هدف گيري عمده پيامبران، ايجاد يك جامعه اخلاقي بوده است.
در اهميت و نقش اخلاق در جامعه به اندازه اي تاكيد گرديده است و براي آن استدلال شده است كه در جامعه غير اخلاقي رشد شخصيت آدمي غير ممكن است، همه انسانها يا گرگ خواهند بود يا گوسفندان برده صفت. حتي امروزه موضوع مدرنيسم و مدنيت بعنوان نمادي از رشد و توسعه جامعه تلقي مي گردد، دانشمندان بر اين باور اند تا جامعه اي اخلاقي نباشد، آن جامعه مدني نخواهد بود. پذيرش مدنيت اجتماعي بدان جهت است كه اخلاقي تر است.
حال تصور شود كه با وجود اين همه تاكيدات بر موضوع و نقش اخلاق در جامعه، جامعه اي چنين ستوني و محوري را از دست بدهد و از آن محروم گردد چه چيزي برايش باقي ميماند؟ يا بدون استفاده از چنين چراغ و روشنايي ميخواهد راه دور و دراز و تاريكي را بپيمايد، سرانجام بهكدام بيراهه و يا چالهاي سقوط خواهد نمود؟ اصناف جامعه طبق كدام معيار و الگو روابط و مناسبات خود را تنظيم سازند؟ معيار خوبي و بدي يك عمل و رفتار چه خواهد بود؟ روا بودن و ناروا بودن رفتار ها با چه شاخصي ارزيابي گردد؟ اينكه رشد شخصيتي واجتماعي خود را بدانيم بركدام وزنه و اعتبار اعتماد نماييم و …
در بحث انهدام و سقوط تمدن ها و ملت ها در كنار عوامل متعدد، مسئله سقوط اخلاقي در پديد آمدن فاجعه هاي انساني بصورت جدي و اساسي مورد توجه قرار دارد. شايد بتوان گفت كه ريشه بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي و شيوه هاي نامعقول و نا جايز سياسي در سقوط اخلاقي جامعه و سياست مداران قرار دارد. زيرا همانطور كه ياد آوری شد هرچه جامعه غيراخلاقي تر شد به همان ميزان از مدار و دايره انسانيت فاصله ميگيرد . به همين تناسب وقتي موضوع اخلاق وارد قلمرو سياست مي شود، مسئله رنگ و بوي ديگري بخود گرفته و بيش از پيش جدي تر و پيچيده تر ميگردد.
به همين دليل مهم ترين عنصري كه فيلسوفان و دانشمندان علم سياست در مهار و كنترل قدرت درباره آن انديشيده اند مفهوم بزرگ اخلاقي – سياسي بوده است، به معني ديگر اخلاقي شدن سياست مي باشد. دليل ديگري كه اخلاق بيش از همه نسبت به مهار و كنترل سياست توجه نشان ميدهد اينست كه قدرت سياسي، نسبت به ساير قدرت هاي كه در جامعه وجود دارد: قدرت ديني، قدرت علمي، قدرت تبليغي، قدرت اقتصادي و… ، قدرت سياسي بيش از همه ملموس تر، عظيم تر و فاجعه بار تر بوده و اگر نه هميشه، حد اقل گاهي برهمه قدرتهاي ياد شده سايه افكنده و بر آنان سلطه پيدا نموده و آنان را در كام خود ميكشد.
همين طور در باره اهميت و نقش اخلاق در روابط اجتماعي و رفتارهاي فردي، رشد جامعه و افراد مي توان بحث نمود. چنانچه در مباحث اخلاقي كه بوسيله دانشمندان علم اخلاق و علم دانش اجتماعي مورد توجه قرار گرفته و بدان اهتمام ورزيده اند.
بنا بر اين يكي از دلايل سقوط يك جامعه و انحطاطي كه آن را در بر ميگيرد بي توجهي و غفلت از مسئله
” اخلاق ” در مناسبات فردي، اجتماعي و سياست مي باشد. هرگاه ارزشها و معيارهاي بنيادي كه موجب موجه بودن و يا ناموجه بودن رفتار و عملكرد ها در حوزه هاي ياد شده ميباشد، مورد بي مهري و غفلت قرار گيرد قطعا زمينه سقوط و انحطاط فراهم ميگردد.
اين يك سنت قطعي هستي است. براي درك و فهم اين موضوع هر چند مي توان از تاريخ بشري مثال ها و نمونه ها ارائه داد، اما نزديك ترين و ملموس ترين مثال در اين باره براي ما وضعيت جامعه خود ما ميباشد. فاجعه اي كه در آن قرار داشتيم و هنوز دامنه آن برچيده نشده است و متاسفانه روز بروز به شكل ديگري در جامعه و سياست كشور تبارز مينمايد. وضعيت نا بهنجاري كه اينك در آن قرار داريم، حالتي كه سنگ روي سنگ بند نمانده و همه چيز در فضا معلق مانده و در خلاء كامل بسر ميبريم. شرايطي كه اكنون مردم ما در آن بسر ميبرند، رنگي كه جامعه ما بر داشته است، قدرت و سياستي كه بر زندگي و همه شئونات ما سايه افكنده است بطور كامل از دايره و معيارهاي اخلاقي بيرون شده است.
هيچ فضيلت انساني در آن نمي توان يافت. قابل ياد آوري است كه بحث سقوط معيار ها و ارزشهاي اخلاقي در جامعه و سياست ما، فقط نگراني از برخي حركتها و نابهنجاري هاي اجتماعي محدود، هم چنين غفلتها و سهل انگاريهاي كه جامعه معمولا از آن نمي تواند مصئون بماند نيست، بلكه موضوع مهم اينست كه هم اينك جامعه و سياست ما نه یک جامعه ارزشي و اخلاقي مبتني بر باورهاي اعتقادي و ديني است؛ و نه هم جامعه و سياستي است كه مبتني بر قاعده و اصول اخلاقي ريشه گرفته از دانش و علم امروزي بشر باشد. معيار روا و ناروا در جامعه و سياست ما كاملا از دست رفته و گم شده است. هرچه پيش آيد خوش آيد!
اندك نگاهي به فجايعي كه بصورت روزمره اتفاق ميافتد، و در مقابل حساسيت جامعه و سياست را در مقابل آن مقايسه نماييد ؛ آنگاه در خواهيم يافت كه ما از منظر ارزشهاي اخلاقي تا چه درجهاي سقوط نموده ايم.
مسئله تجاوز جنسي بر اطفال و كودكان، دختران و زنان اكنون در جامعه ما به عرف و عادت تبديل شده است. وقوع جنایتهای تکان دهنده و افزایش تجاوزهای جنسی در روزهای اخیر نمادهای بارز سقوط و عدم باورمندی به کرامت انسانی در جامعه میباشد. نشر گزارشهای چون تجاوز یک مولوی بر دختر خردسال، رابطه نامشروع پدری با دخترش به مدت شش سال در هرات و تجاوز و قتل دختری بیگناه بوسیله یکی از اعضای شورای ولایتی و متنفذ محل در بامیان و… واقعیتهای تلخ و تکان دهنده ای را برملا میسازد.
تا زمانیکه جامعه ای از لحاظ اخلاق انسانی باورمندی و تعهد نداشته باشد، وقوع هر جرمی و ارتکاب هر نوع تخلفی و زیر پانهادن قانون و نادیده انگاشتن عدالت یک امر طبیعی و عادی قلمداد خواهد شد و چشم امید بستن به آینده روشن و برخوردار از کرامت انسانی، انتظاری عبث بشمار میرود.
……………..
1. ادب قدرت، ادب عدالت : داکتر عبدالکریم سروش.
2. فصلنامه گفتمان نو ، سال اول ، شماره اول ، بهار1383.
3. سایت نمناک
چهارشنبه 98/07/17
بیا که در غم دوری ماه گریه کنیم
ز داغ این سحر بی پگاه گریه کنیم
محرم است بیا زیر خیمه های عزا
بر این سر بی سرپناه گریه کنیم
کجایی ای نفست سوز روضه خوانی ها
ز سینه آه بکش تا ز آه گریه کنیم
مرا مسافر ایام اربعینت کن
که در کنار تو مابین راه گریه کنیم
شب عموست تو باید که روضه خوان باشی
که در عزای امیر سپاه گریه کنیم
چه میشد امشب ما نیز کربلا بودیم
برای فاطمه در قتلگاه گریه کنیم
شمیم حضور امام زمان (عج) در کربلا
تاکید بسیار بر بزرگداشت اربعین حسینی در بیانات ائمه اطهار (ع) را درک کرد تا جایی که معصوم (ع) زیارت اربعین را از نشانه های مومن برمی شمرد و اولیاء الله به بزرگداشت اربعین و حضور در آن سرزمین مقدس مخصوصا با پای پیاده از دیرباز اهتمام ویژه ای داشته اند (البته این مسئله مطمئناً اسرار باطنی مهمی نیز دارد که تنها، اهلش قادر به درک آن می باشند).
منتقم خون حسین (ع) در راه است
از سوی دیگر رونق گرفتن شگفت انگیز مراسم اربعین در طی سالهای جاری و حضور دهها میلیونی عاشقان حسینی از سراسر جهان که موجب حیرت جهانیان شده است، بشارت های بزرگی در خود دارد، بشارت فراهم شدن سپاه بزرگ اسلام برای یاری آخرین حجت حق، بشارت باز شدن راه قدس که از کربلا می گذرد، بشارت فراگیر شدن نام و یاد حسین (ع) که امام عصر (عج) در هنگام ظهور خود را با این نام معرفی می کند و…
آیا رهسپار شدن عاشقانه بزرگ و کوچک، زن و مرد، پیر و جوان به سوی قبله دلها و عظمت بی نظیر عزاداری سالار شهیدان نویدبخش در راه بودن منتقم خون حسین(ع) نیست؟ آیا این پیاده روی های میلیونی اربعین تمرین حضور در ظهور و بشارت بخش بسیار نزدیک بودن آن نیست؟ آیا این حضور بی نظیر اربعین در کربلا بشارت بخش بسیار نزدیک بودن آغاز حرکت سپاهیان عشق از عاشورای کعبه نیست؟ یقیناً جهان بزودی زود با چشمانی حیرت زده جمال نورانی طالب خون کربلا را در میان اقیانوس عزادارن حسینی مشاهده خواهد کرد، سیمایی ملکوتی که بعد از نوحه خوانی در رثای جد مظلوم خویش برای ریشه کن کردن ظلم و فتنه در جهان و حرکت به سمت بیت المقدس از مسلمانان یاری خواهد خواست.
وجه مشترک زوار اربعین با یاران امام حسین (ع)
یکی از ویژگیهای قیام امام حسین (ع) این بود که در کاروان ایشان همه حالات و وضعیتهای انسانی وجود داشتند. هم مردان و هم زنان، از طفل شیرخواره گرفته تا کودک، نوجوان، جوان، میانسال و سالخورده، هم مجرد و هم متاهل، هم غنی و هم فقیر، هم دارای شان اجتماعی بالا و هم پایین، هم سالم و هم مریض، هم زود آمده و هم دیر آمده و حتی گناهکار. فصل مشترک همه این افراد، اخلاص بالای آنها در یاری امام زمان خود بود و البته هر کدام دارای رسالتی مشخص بودند. بعنوان مثال رسالت حضرت علیاصغر (ع) افشای قساوت و سنگدلی دشمن و برملا نمودن نامسلمان بودن دشمن نزد افراد مردد و حیران میتواند باشد و رسالت جناب حر اعلام باز بودن راه توبه و پیوستن به راه حق برای گناهکاران است. این ویژگی ممتاز جامعالحالات بودن قیام امام حسین (ع)، هرگونه بهانهای را از هر کسی برای حرکت در مسیر ایشان میگیرد چرا که متناسب با وضعیت هر فرد، وضعیت مشابهی در کاروان ایشان وجود دارد.
وجه مشترک زوار اربعین با یاران امام زمان (عج)
باید سپاهیان عرب و عجم و ترک و لاتین از کشورهای مختلف به یکدیگر احترام بگذارند و با هم همدل و یکرنگ باشند و با نقاط ضعف فرهنگی و اجتماعی هم کنار بیایند و آنها را پوشش دهند. باید همه اقشار و قومیتهای مختلف سپاه به یکدیگر محبت کنند و یکدیگر را به رسمیت بشناسند. به نظر میرسد اینها شرائط طبیعی و قهری شکلگیری سپاه حضرت حجت (عج) باشند که با تحقق آنها فقط باید منتظر ظهور فرمانده بود.
راهپیمایی اربعین زمینه ساز ظهور حجت (عج)
راهپیمایی زیارت اربعین، حماسهای الهی و بینظیر در تاریخ است. حماسهای که محور آن امام حسین (ع) است. اولا این راهپیمایی همانند قیام امام حسین (ع) دارای همان ویژگی جامعالحالات است. همه و همه در آن حضوری خالصانه دارند. ثانیا در این راهپیمایی آشنایی و درک بالایی بین ملل و اقوام مختلف شکل میگیرد و به محبت و همدلی بین آنها منجر میشود. این محبتها، از خود گذشتگیها، بذل و بخششهای مالی و جانی و مهربانیها به گونهای هستند که گویا در مسیر و زمان راهپیمایی اربعین، ظهور صاحبالامر (عج) رخ داده است. ثالثا اگر قبول داشته باشیم که ظهور حضرت حجت (عج) از مسیر قیام امام حسین (ع) میگذرد، بیتردید راهپیمایی اربعین مصداق بارز آن است. در واقع راهپیمایی اربعین فراهم کننده شرائط تشکیل سپاه حضرت حجت (عج) و زمینهساز ظهور ایشان خواهد بود. امید آن است با گسترش کمی و کیفی راهپیمایی اربعین، به زودی زود شاهد ظهور حضرت باشیم.
پرسمان
ثبتیان
پنجشنبه 98/06/21
سیزدهم جمادیالثانی، یادآور روزی غمانگیز بود؛ روزی که در آن مادری فداکار و بانویی با عظمت از تبار دلاوران، به سوی معبود پر کشید. ام البنین، مادر پسرانِ علی علیهالسلام ، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامتْ با اهدای چهار فرزند رشید به پیشگاه مولایش، حسین بن علی علیهالسلام ، با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در بقیع، آرامگاهِ خوبان، در جوار دیگر فرزند زهرا علیهاالسلام برای همیشه رحل اقامت افکند.
نام و مشخصات
نامش فاطمه و کنیهاش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندانش عباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
ولادت ام البنین علیهاالسلام
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت امالبنین اطلاعی در دست نیست و تاریخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نکردهاند، ولی یاد آور شدهاند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیهالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخی از تاریخنگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین میزنند.
بانویی از تبار دلاوران عرب
تاریخ گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت امالبنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْمردیهای فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بودهاند، آنچنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود میآورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود.
انتخاب ام البنین علیهاالسلام برای همسری علی علیهالسلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابیطالب علیهالسلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسبشناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید.
خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام
بعد از این که عقیل شجرهنامههای اَعراب را بررسی و امالبنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیهالسلام ، او را نزد پدر امالبنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهالسلام برقرار شد.
امام علی علیهالسلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
اولین روز زندگی مشترک
روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیهالسلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
وقتی غمِ زهرا، شد همدم مولا
تو آمدی ای گل، در خانه گلها
بر دربِ حریمِ، کاشانه نشستی
یعنی که کنیزِ، این خانه تو هستی
محمدعلی شهاب
تغییر نام
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
محبت بیدریغ ام البنین علیهالسلام به فرزندان زهرا علیهاالسلام
امالبنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
امالبنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان میکرد و آن را فریضهای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنین علیهاالسلام
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیهالسلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را امالبنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
مادر چهار شهید
با شهادت چهار فرزند امالبنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیهای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
فرزندانم به فدای حسین علیهالسلام
امالبنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیهالسلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین علیهالسلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام حسین علیهالسلام خبر میگرفت و میگفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را به آن حضرت داد، صیحهای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این علاقه او به امام حسین علیهالسلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
ام البنین، پاسدار خاطره عاشور
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحهسرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیهالسلام ، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند.
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض میکرد و مردم را که اطراف او جمع میشدند، از جنایات بنیامیه، آگاه مینمود.
سفارش به دفاع از ولایت
هنگامی که امام حسین علیهالسلام آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاالسلام به همراهان امام حسین علیهالسلام چنین سفارش میکرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیهالسلام و فرمانبردار او باشید».
ام البنین علیهاالسلام ، واسطه فیض الهی
امالبنین، همسر علی علیهالسلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از اینرو، مؤمنانِ حاجتمند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار میدهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو میزدایند.
اهل بیت علیهمالسلام و ام البنین علیهاالسلام
محبت بیشائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و فداکاری فرزندان وی در راه سیدالشهدا، در تاریخ بیپاسخ نماند. اهل بیت علیهمالسلام هم در احترام و بزرگداشت وی کوشیدند و بسیار از او قدردانی کرده، او را سپاس گفتند.
زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت. ایشان همچنین در مناسبتهای دیگر مثل عیدها، برای ادای احترام، به محضر ام البنین علیهاالسلام مشرّف میشد.
سخن بزرگان در بیان فضایل امالبنین علیهاالسلام
عالم جلیلالقدر، زینالدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت امالبنین علیهاالسلام میگوید: «امالبنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند.» همچنین علامه سید محسن امین میگوید: «ام البنین علیهاالسلام ، شاعری خوشبیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود.» علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار مینویسد: «عظمت این زن (ام البنین) در آنجا آشکار میشود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند، به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیهالسلام میپرسد؛ گویی امام حسین علیهالسلام فرزندِ اوست نه آنان.
روزهای آخر
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه امالبنین علیهاالسلام ، رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فداییِ ولایت و امامت بودند.
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخنگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشتهاند، به طوری که عدهای آن را سال 70 ق بیان کردهاند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانستهاند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. امالبنین را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیهالسلام ، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیتهای اسلامیِ مدفون در آنجا به خاک سپردند
پارسینه
چهارشنبه 98/05/23
از دیدگاه هر عاقل و خردمند، شرف و برتری هر چیزی بستگی به فایده و نتیجه آن دارد و لذا واقعه عظیم غدیر، از جمله وقایع مهم تاریخ جهان اسلام است که در شکل گیری اساس مذهب امت اسلام و جامعه مسلمین و در پیروی آنان از خاندان پیامبر عظیم الشان اسلام، مهمترین نقش را ایفا می کند و لذا دانشمندان امت اسلام این واقعه عظیم را در آثار خود از سال 276 تا 1044 هجری آورده اند، بزرگانی همچون: بلاذری، ابن قتیبه، طبری، ابن زولاق، خطیب بغدادی، ابن عبدالبر، ابن عساکر، شهرستانی، یاقوت حموی، ابن اثیر، ابن ابی الحدید، ابن خلکان، ابن حجر عسقلانی، سیوطی، یافعی، ابن الشیخ، ابن کثیر، ابن خلدون، ابن صباغ، قرمانی و. . . (امینی، 1394).
حضرت محمد(ص) در بازگشت از حج، آخرین رسالت خویش را انجام داد. دستور آمد: “یا ایها الرسول بلِّغ ما انزل إلیک. . . (مائده، آیه 67). پیامبر (ص) در پی نزول این آیه در غدیر(حسینی بحرانی، بی تا ) و دستور خداوند، در هیجدهم ذی الحجه سال یازدهم هجری در مکانی به نام غدیر خم به مردم فرمود: «ا لست اولی بکم من انفسکم» مردم همگان فرمایش آن جناب را تصدیق کردند و اعتراف نمودند. پیغمبر بلافاصله دست علی علیه السلام را بالای دست مبارک خود بردند و عطف به جمله ما قبل فرمودند: «من کنت مولاه فهذا مولاه. . . » (ابن شهرآشوب، بی تا؛ امینی، 1394؛ بلاذری، 1417) بعد از این کار، بزرگان صحابه به علی(ع) تبریک گفتند. «بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة » (طبرسی، 1377 ). از این که زین پس امام علی(ع) مقام ولایت را بر عهده دارد، آیه نازل شد که با این کار دین اسلام و نعمت کامل شد(مائده، آیه 3) (ابن سعد، ۱۳۷۴ ).
غدیر تنها یک روز نیست، غدیر کلید خوردن تاریخ است. تاریخی به وسعت جهان و به عمق بشریت و انسانیت. پس انگاریدن آن به عنوان تنها یک عید، یک روز، بدون دانستن و تفکر در فلسفه آن ظلم به معنای تبلیغی، اندیشمندانه و جهادی آن است. اگر تنها هدف، داشتن مدیر و حاکم یک اجتماع بوده، می شد یک فرد سیاسی، یک جامعه شناس، یک مدیر، یک فرد آشنا به مسائل حقوقی، جامعه را اداره کند اما از قرائن پیداست که هدف انتخاب و انتصاب یک انسان کامل بیشتر از مدیریت یک جامعه است.
حال معلوم شد پیغمبر (ص) از جهت اینکه اطاعتش بر همه مسلمین واجب است حتی به خود آنان بیش از خودشان ولایت دارد و سزاوار است که در باره آنها هر گونه امر و نهی بفرماید و شئون زندگی آنان را در دست خود گیرد این معنی در باره امیر المؤمنین علیه السلام نیز کاملا صدق می کند و او هم مانند پیغمبر است زیرا اطاعت او هم واجب است و امر و نهی و تدبیر زندگی و شئون اجتماعی مسلمین در اختیار اوست زیرا خود پیامبر(ص) فرمود: «هرکس من مولا و صاحب اختیار او هستم، زین پس علی مولای اوست. . . » (مفید، 1364 ). هدف تعیین چراغی بوده که با تمسک به آن تظلم خاموش شود، ترس به شجاعت، تساهل به تعهد تبدیل شود و انسانیت به واسطه کلام او، اخلاق او، نقش امامت الهی او تحقق یابد.
فرهنگ و آموزه های غدیر
در خط غدیر هیچ تشویشی نیست، شکی نیست، تسلیمی نیست، تساهل و تسامحی نیست و چشم پوشی از حقی نیست. در این خط، طاغوت معنایی ندارد. تمام عظمت طاغوت در برابر تمام عظمت ابوذر پابرهنه قرار می گیرد؛ تسلیم و حقیر و خفیف. در خط غدیر، حکم، حکم خداست؛ اما قرآن بر سر نیزه نیست؛ شجاعت و دلاوری در قلب مالک اشتر است. اینجاست که پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) حدیث منزلت را بیان داشته و فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنه لانَبیّ بَعدی»( ابن ابی الحدید، ۱۳۸۵۱۳۸۷).
در حکومت غدیر جامعه ای نیاز به پیشوا دارد که فرد فردش در مدرسه اسلام تربیت شده اند. بنابه نقل خطیب بغدادی، عمربن خطاب(خلیفه دوم) با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی(ع) دشنام می داد منافق خواند (خطیب بغدادی، ۱۴۲۲).
در حکومت غدیر زیر چتر معنویت است که می توان در آسمان پیشرفت علمی و تکنولوژیک بال زد. در حکومت غدیر چشمه های استعداد علمی با افراد آن متولد می شود و حکومت موظف و مکلف پرورش این استعدادهای مسلمان است؛ پس برنامه ریزی در جهت تولید علم و حمایت از نخبگان علمی و فرهنگی وظیفه حاکم الهی غدیر است.
قصه غدیر از با اهمیت ترین موضوعات تاریخ است. زیرا مذهب آن ملّت ها و طوایفی که آل رسول را پیروی کردند بر این واقعه و بسیاری ازدلیل های محکم کردند، تعدادشان به میلیون ها نفر می رسد، که از نظر کیفیت همیشه پیشرو کاروان دانش و عظمت و فرهنگ بوده اند و همواره درمیانشان حکیمان و عالمان، زبدگان جهان انسانیت، نابغه هایی در علوم و فنون مختلف، مصلحان و رهبران، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته اند.
رمز فرهنگ و آموزه های غدیر، کمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود. به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان مامور شدند «ولایت » را به صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهی شادمانی کرد و فرمود: «الحمدلله الذی فضلناعلی جمیع العالمین.» (طبرسی، 1377).
مسلم و محرز است که تمامی اهل تحقیق و اندیشه و تمامی علماء اسلامی نیازمند به آگاهی از تاریخ هستند، ولی آن تاریخی که صحیح و مبتنی بر حقایق و واقعیات باشد که در واقع اینگونه آگاهی به علوم هادی و راهشگا و قابل اتکا است، نه تاریخی که آلوده به خرافات، دروغ و داستان سرایی، و مکر و فریب روایان باشد.
آنچه از غدیر برای ما اهمیت دارد، آموزه ها و فرهنگ غدیر است و اینکه چه درسی بگیریم تا بتوانیم الگو شویم لذا می توان با رفتار و کردار و گفتار خود، فرهنگ غدیر را معرفی کرد. بی شک، آموزه ها و درس های غدیر برای جامعه بشری کاربرد گسترده ای دارد. یکی از این آموزه ها گزینش بهترین ها برای تصدی هر امری است. اینکه علی (ع) وارث حقی بود که از سوی پیامبر خدا (ص) به او اعطا شده و به حق نیز شایسته آن بود.
از فرهنگ و آموزه هایی که می توان برخاسته از غدیر دانست این است که: حضرت علی (ع) هیچ کس را برای بیعت با خود، مجبور نکرد. طوری که مردم بعد از قتل عثمان بن عفان(خلیفه سوم ) بصورت خود جوش با حضرت بیعت کردند. همچنین بر آنان که به او رای منفی دادند و در قضیه حکمیت، حق را به ناحق دادند، خرده نگرفت و محدودشان نکرد. نیز در مقابل آنان که با او در جنگ جمل و. . . رو در رو شدند، بخشش را بهتر از انتقام دانست.
منابع
1- ابن ابی الحدید، فخرالدین ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، جلد13، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷ق.
2- ابن سعد، محمد، طبقات الکبیر، جلد2، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ واندیشه، ۱۳۷۴.
3- ابن شهرآشوب، ابی جعفر رشید الدین محمد بن علی، المناقب، قم، موسسه انتشارات علامه، بی تا.
4- امینی، عبدالحسین، حیات جاویدان(خلاصه 22 جلد ترجمه فارسی کتاب شریف الغدیر)، عبدالله عصام رودسری، ساری، آویدا، 1394-
5- بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، نوبت چاپ: اوّل ، دار الفکر، بیروت، 1417-
6- حسینی بحرانی، سید هاشم، تفسیر برهان، جلد 1، آفتاب، تهران، بی تا،
7- خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ مدینه السلام، جلد8، چاپ بشار عوّاد، بیروت، ۱۴۲۲ق.
8- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، اعلام الوردی باعلام الهدی، ترجمه عزیزالله عطاری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۷.
9- مفید، محمد بن نعمان، ترجمه حسین استاد ولی، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۶۴. سایت تابناک
سه شنبه 98/05/15
رسول مهربانی ها(ص):
اگر علی (ع) آفریده نمیشد، هیچ همتایی برای فاطمه (س) وجود نداشت!
کنوزالحقائق،۱۲۴
سالروز ازدواج امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) مبارک باد
در حدیثی از امام صادق(ع) که در صفحه 214 کتاب «معانی الأخبار» نقل شده، آمده است:پیغمبر خدا(ص) مهریه هیچ یک از همسران خود و همچنین مهریه هیچ یک از دخترانش را بیش از دوازده اوقیّة و نشّ تعیین نکرده و «اوقیّه» 40 درهم، و «نشّ» 20 درهم است.
با توجه به حدیث نورانی امام صادق(ع)، مهریه حضرت زهرا(س) حداکثر 500 درهم است.
در کتاب «شهر گمشده» به قلم محمدحسن زورق موضوع میزان مهریه و جهیزیه حضرت زهرا(س) با استناد به روایات چنین درج شده است:
کابین زهرا، زره علی بود. علی زره را فروخت (به سیصد و هشتاد، چهارصد و هشتاد، پانصد یا … درهم). گفته می شود عثمان این زره را خرید و دوباره آن را به علی هدیه کرد.
پیامبر مقداری از بهای زره را در اختیار سلمان فارسی، بلال و ابوبکر قرار داد تا با آن وسایل زندگی فاطمه و علی را تهیه کنند. تقدیر چنین بود که سه مسلمان پیشاهنگ از نژادها، قاره ها، کشورها و طبقات مختلف وسایل زندگی خانواده ای را تهیه کنند که قرار بود مهد پرورش همه ارزش های خدایی شود و شیوه درست زیستن و روش به خود آگاهی و خدا آگاهی رسیدن را به مثابه نمونه ای برای همه ملتها و همه نسل ها و همه عصرها مجسم کند. پیامبر در هر حرکتی که برای ساختن مدینة النبی می کرد به ضرورت مشارکت همه در بنای آن و نجات همه از چاه تاریک و بی انتهای فردیت و قومیت، و به حضور مشترک همه در متن سیر تاریخی انسان به سوی خدا توجه داشت. سلمان، سفید پوست بود و از ایران، فرزند یک دهقان، فردی از طبقه متوسط جامعه ایران که در جست و جوی حقیقت، تن به بردگی داده بود و خود را به مدینه رسانده بود. بلال، یک برده سیاهپوست بود از حبشه که رنج بردگی را با شکنجه ای که در راه خدا تحمل کرده بود، بر خود مضاعف کرده بود و پا به پای پیامبر و به دنبال او تمام راه آزادی و پیروزی را پیموده بود و ابوبکر یک پیشه ور ثروتمند از قریش بود که در نخستین سال های پیدایش اسلام، ایمان آورد و در بیشتر تحولات آن حاضر بود.
صورت جهیزیه حضرت زهرا (س) برای ازدواج
ابوبکر می گوید:مقدار پولی را که در اختیار ما قرار گرفت شمردم، 63 درهم بود. با این 63 درهم وسایل زیر خریداری شد:
1- یک پیراهن سفید.2- یک عبا.3- یک حوله سیاه خیبری.4- یک روسری بزرگ.5- یک تختخواب که از پوست درخت خرما بافته شده بود.6- دو عدد تشک کتانی سبزرنگ که یکی با پشم گوسفند و دیگری با لیف خرما پر شده بود.7- چهار عدد بالش از پوست میش طائف که با گیاهی به نام اذخر پر شده بود.8- یک قطعه حصیر قجری.9- یک عدد پوست برای فرش.10- یک پرده پشمی.11- یک عدد آسیای دستی.12- یک عدد کاسه مسی.13- یک مَشک چرمی برای آبکشی.14- یک تشت برای شست و شوی لباس.15- یک عدد کاسه.16- یک ظرف آبخوری.17- یک مطهره.18- یک سبوی گِلی سبز رنگ.19- دو کوزه سفالین.
این تمام جهاز دختری بود که مادرش ثروتمندترین زن عرب بود و روزی کاروان های تجاری اش از شام تا یمن در حرکت بودند و او تمام این ثروت را در راه اسلام نثار کرد، و پدرش پیامبر خدا بود و فرمانروای مدینة النبی.
هنگامی که جهاز فاطمه را آوردند، اشک در چشم پیامبر حلقه زد و گفت:خداوندا! این پیوند را برای کسانی که اکثر ظروفشان سفالین است، مبارک گردان!