ساقی کوثر
دینی فرهنگی پژوهشی
دینی فرهنگی پژوهشی
سه شنبه 96/03/30
حمله موشکی سپاه به تروریست های تکفیری در دیر الزور
سپاه پاسداران ایران مواضع داعش در سوریه را هدف قرار داد تا پاسخ عملی و علنی به ترقه بازی تروریست های تکفیری در تهران داده باشد و تفاوت حمله تروریستی به لندن و پاریس با تهران را گوشزد کند.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل ـ ابراهیم فراهانی: ایران اولین حمله موشکی خود به خارج از مرزهایش را دیشب انجام داد. سپاه پاسداران، به جای ترقه بازی تروریست ها در تهران با پرتاب موشک پاسخ داده است و تفاوت حمله تروریستی به لندن و پاریس را با تهران گوشزد کرد. این حمله به یک گروه تروریستی بوده است. ویژگی ها و پیامدهای این حمله به شرح ذیل است؛
غیرقابل پیش بینی و ناگهانی بودن آن
این حمله، غیرقابل پیش بینی برای همه تحلیلگران و حتی کشورهای درگیر در سوریه ای بود که در مقابل بشار اسد قرار داشتند. ارسال این پیام به ماجراجویان جدیدی در عربستان و آمریکا بود که متانت ایران هم پایانی دارد.
تغییر تاکتیک در استراتژی بازدارندگی
برنامه موشکی ایران تاکنون در حد اصابت بر اهداف فرضی و نمایش قدرت به کار می رفت اما برای نخستین بار به صورت آفندی و اصابت بر اهداف واقعی، به کار رفت. در گذشته ایران، ادامه برنامه موشکی را حق خود دانسته است. برنامه موشکی ایران در مقابل تهدیدات و جنگهایی بوده است که علیه ایران انجام گرفته است. همواره ایران برنامه موشکی خود را در راستای، استراتژی بازدارندگی با نمایش و افزایش قدرت نشان داده است. غیرقابل مذاکره بودن آن را بارها اعلام کرده است. ظریف اشاره کرده بود که ایران در صد سال اخیر به هیچ کشوری حمله نکرده و در جنگ هشت ساله ایران برای به دست آوردن موشک در مضیقه بود.
اما امروز شرایط تغییر کرده است. تهدید وارد مرکز ایران شده و تروریست ها در تهران عملیات انجام داده اند. جواب این تهدید با تغییر تاکتیک به خارج از مرزها انتقال یافته است. ادامه استراتژی بازدارندگی با تغییر تاکتیک همراه بوده است.
هماهنگی نیروها و تجهیزات
ایران از خاک خود این عملیات را انجام داده است تا نشان دهد که علنا در برابر تهدیدات مقابله می کند. هماهنگی میان تجهیزات به کار رفته در این عملیات در ایران مدیریت شده است. شناسایی توسط پهپاد که از دمشق به پرواز در آمده و انتقال اطلاعات به ایران و هماهنگی با سایت موشکی و شلیک موشک به کشوری که با ایران مرز مشترک ندارد و باید از روی کشوری ثالث(عراق) عبور کند.
حفظ هژمونی
ایران تاکنون توانسته بعد از شش سال، هژمونی خود در زمین سوریه را برتری بخشد. ترامپ به دنبال بازگرداندن هژمونی در سوریه است که در نظر وی، با بی اعتنایی اوباما همراه بود.
سفیر سابق ایران در لبنان در مصاحبه ای، از توافقات پنهانی روسیه و آمریکا خبر داده بود. دستمالچیان استقرار سامانه موشکی هیمارس در جنوب سوریه را تهدید جدید آمریکا علیه محور مقاومت خوانده بود. ایران این پیام را صادر کرد که استقلال عملیاتی در زمین سوریه دارد و دست برتری با ایران است.
تحولات جدید در سوریه
اولین تحول مهم، احتمال درگیری نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF) تحت حمایت آمریکا با نیروهای اسد بسیار افزایش یافته است. دوران پسا داعش، زودتر از بین رفتن داعش آغاز شده است. نیروهای کرد و اسد که روزی متحد هم بودند امروز به دنبال افزایش قدرت خود و بالابردن توان چانه زنی در مذاکرات پیش رو با تصاحب زمین های بیشتر سوریه هستند. دومین تحول مهم، بحران قطر است که در تحولات پیش رو در سوریه بسیار با اهمیت است. عربستان که حامی معارضان مذاکره کننده سوری به سرپرستی محمد علوش بوده است، اعلام کرده که دیگر متحد گروه های معارض حمایت شده قطری نیست. پیامد این تحول، تضعیف معارضان و افزایش اختلافات بین گروه ها است. سومین تحول، این عملیات سبب شد که ایران این پیام را ارسال کند که در زمان مقتضی ایران دست و پابسته نیست. توان موشکی ایران در برابر تهدیدات حافظ منافع ایران است.
خبرگزاری مهر
چهارشنبه 96/03/24
بچه که بودم به این روزای ماه رمضون که میرسید شبا یه فرقی میکرد مامانم میگفت تو این سه شب درهای آسمون باز میشه و فرشته ها میان پایین و اگه آدم خوبی باشی همه آرزوهات برآورده میشه منم شبا لباس قشنگامو ک باهاشون میرفتم مهمونی رو میپوشیدم و یه لیست از آرزوامو تو ذهنم آماده میکردم و میرفتم توی رخت خواب و با فکر اینکه چقد کارای خوب کردم خوابم میگرفت و گاهی خواب فرشته ها رو میدیدم، اما بعدها به این فکرای قشنگ بچه گانه و شیرین لبخند میزدم، اما واقعا حکمت شبهای قدر چیه الان بهش میپردازم اول اینکه: «قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است . (1) «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است . (2) اما معنای اصطلاحی «قدر» ، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن (3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز، «قدر» نام دارد . (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهی، در نظام آفرینش، هر چیزی اندازه ای خاص دارد و هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست . جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند .
استاد مطهری در تعریف قدر می فرماید: «… قدر به معنای اندازه و تعیین است … حوادث جهان … از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهی است » (5) . پس در یک کلام، «قدر» به معنای ویژگی های طبیعی و جسمانی چیزهاست که شامل شکل حدود، طول، عرض و موقعیت های مکانی و زمانی آنها می گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در بر می گیرد .
این معنا از روایات استفاده می شود; چنان که در روایتی از امام رضا (ع) پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ امام (ع) فرمود: «تقدیر الشی ء، طوله و عرضه » ; «اندازه گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن است » (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول وعرض و بقای آن است » . (7)
بنابراین، معنای تقدیر الهی این است که در جهان مادی، آفریده ها از حیث هستی و آثار و و یژگی هایشان محدوده ای خاص دارند . این محدوده با اموری خاص مرتبط است; اموری که علت ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستی، آثار و ویژگی های موجودات مادی نیز متفاوت است . هر موجود مادی به وسیله قالب هایی از داخل و خارج، اندازه گیری و قالب گیری می شود . این قالب، حدود، یعنی طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانی و زمانی و سایر عوارض و ویژگی های مادی آن به شمار می آید . پس معنای تقدیر الهی در موجودات مادی، یعنی هدایت آنها به سوی مسیر هستی شان است که برای آنها مقدر گردیده است و در آن قالب گیری شده اند . (8)
اما تعبیر فلسفی قدر، اصل علیت است . «اصل علیت همان پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه ای تحتم و قطعیت ضروری و قطعی خود و نیز تقدر و خصوصیات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است . (9) اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکم فرماست و هر حادثی، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه او هست » . (10)
اما علل موجودات مادی ترکیبی، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تاثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تاثیرها، قالب وجودی خاصی را شکل می دهند . اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته می شود و معلول خود را ضرورت و وجود می دهد که از آن در متون دینی به «قضای الهی » تعبیر می شود . اما هر موجودی با توجه به علل و شرایط خود قالبی خاص دارد که عوارض و ویژگی های وجودی اش را می سازد و در متون دینی از آن به «قدر الهی » تعبیر می شود .
با روشن شدن معنای قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر می شود . شب قدر شبی است که همه مقدرات تقدیر می گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه گیری می شود .
به عبارت روشن تر، شب قدر یکی از شب های دهه آخر ماه رمضان است . طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان، است . (11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار می آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزی، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه ای که در طول سال واقع می شود، تقدیر می گردد . (12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار می شود . عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویی سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است . (13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می گردد . امام باقر (ع) می فرماید: «انه ینزل فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فی امر نفسه بکذا و کذا و فی امر الناس بکذا و کذا; در شب قدر به ولی امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایی می شود» . (14)
پس شب قدر شبی است که:
1 . قرآن در آن نازل شده است .
2 . حوادث سال آینده در آن تقدیر می شود .
3 . این حوادث بر امام زمان - روحی فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایی می گردد .
بنابراین، می توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است .
این مطلب مطابق آیات قرآنی نیز می باشد; زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره » می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » ; ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است » . طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعی) در ماه رمضان بوده است . و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین » این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعی] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است . همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن می شود:
1 . قرآن در ماه رمضان نازل شده است .
2 . قرآن در شبی مبارک از شب های ماه مبارک رمضان نازل شده است .
3 . این شب، در قرآن شب قدر نام دارد .
4 . ویژگی خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:
الف . نزول قرآن .
ب . هر امر حکیمی در آن شب مبارک جدا می گردد .
اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان » است، شش ویژگی برای شب قدر می شمارد:
الف . شب نزول قرآن است (انا انزلناه فی لیلة القدر) .
ب . این شب، شبی ناشناخته است و این ناشناختگی به دلیل عظمت آن شب است (و ما ادراک ما لیلة القدر) .
ج . شب قدر از هزار ماه بهتر است . (لیلة القدر خیر من الف شهر) .
د . در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل می شوند (تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل می شوند .
ه . این نزول برای تحقق هر امری است که در سوره «دخان » بدان اشاره رفت (من کل امر) و این نزول - که مساوی با رحمت خاصه الهی بر مومنان شب زنده دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سلام هی حتی مطلع الفجر) .
و . شب قدر، شب تقدیر و اندازه گیری است; زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه گیری در آن شب خاص است .
مرحوم کلینی در کافی از امام باقر (ع) نقل می کند که آن حضرت در جواب معنای آیه «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » فرمودند: «آری شب قدر، شبی است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید می شود . شبی که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبی است که خدای تعالی درباره اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم; در آن شب هر، امری با حکمت، متعین و ممتاز می گردد» . آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه ای که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر می شود; خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندی که قرار است متولد شود یا اجلی که قرار است فرارسد یا رزقی که قرار است برسد و …» . (15)
پی نوشت:
1 . قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 5، ص 246 و 247
2 . همان، ص 248 .
3 . المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 12 ص 150 و 151 .
4 . همان، ج 19، ص 101 .
5 . انسان و سرنوشت، شهید مطهری، ص 52 .
6 . المحاسن البرقی، ج 1، ص 244 .
7 . بحار الانوار، ج 5، ص 122 .
8 . المیزان، ج 19، ص 101 - 103
9 . انسان و سرنوشت، ص 53
10 . همان، ص 55 و 56
11 . اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومی اصفهانی، ج 1، ص 312 و 313 و 374 و 375
12 . الکافی، کلینی، ج 4، ص 157
13 . المراقبات، ملکی تبریزی، ص، 237 - 252
14 . الکافی، ج 1، ص 248
15 . المیزان فی تفسیر القرآن ج: 20 ص: 382; بحث روایی ذیل سوره مبارکه قدر .
کلمات کليدي
شب قدر، قدر، تقدیر، اندازه، قرآن
پایگاه حوزه
تنظیم: کوثر شکیب انصاری
سه شنبه 96/03/23
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
شنبه 96/03/20
دوره ای که از سال ۴۱ ه.ق، از بیست سال میانه صلح امام حسن علیهالسلام، شروع و با حادثه شهادت امام حسین علیهالسلام، در محرم سال ۶۱ ه.ق ادامه مییابد، ائمه تلاش سازنده کوتاهمدت برای ایجاد حکومت اسلامی را در برنامه نشان دادند. اگرچه ائمه از امام حسن تا امام حسن عسکری علیهمالسلام، تماما تلاش داشتند که نهضت اسلامی را مجددا به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل کنند، ولی در هر یک از دوران، ائمه برای رسیدن به این هدف بزرگ، سبکی را اتخاذ نمودند.
در دوران امام حسن علیهالسلام، بعد از دوره کوتاهمدت حکومت ۶ ماههاش، دوباره اسلام از حالت نهاد و حکومت به نهضت تبدیل شد[۱] و ائمه تلاش داشتند که نهضت را مجددا به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل کنند و امام حسن که در پانزدهم ماه رمضان المبارک سال سوم هجرت به دنیا آمد[۲] و شبیهترین فرد از حیث صورت و سیرت به رسول الله بود، چون رسول خدا درباره او فرمود: «أشبهتَ خَلقی و خُلقی» [۳] وکسی است که عابدترین، زاهدترین و داناترین مردم در زمانش میباشد[۴]. نیز در این راه گام برداشت و تلاش نمود تا نهضت اسلامی، تبدیل به نهاد گردد.
او هیچوقت خود را از میدان سیاست کنار نکشید، چون هیچوقت از حقوق خداوند گرفته تا حقوق انسانها (چه زنده و چه مُردهاش)، هیچکدام را نادیده نگرفته؛ زیرا یا به آن سفارش نموده و یا به آن عامل بوده است. مؤید این گفتار ما، تعریف سیاست از نگاه آن امام همام است که در روایتی، حسن بصری در مورد سیاست از امام حسن مجتبی سوال میکند، حضرت میفرماید[۵]: سیاست آن است كه حقوق خداوند، و حقوق زندهها، و حقوق مردهها را رعایت كنی. اما حقوق خداوند؛ پس عبارت است از انجام آنچه كه خواسته خداوند است و پرهیز از آنچه كه او نهی كرده است. و اما حقوق زندهها، آن است كه به وظیفه خود در برابر برادرانت عمل كنی و از خدمت امت خویش بازنمانی و تا زمانی كه ولی امر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی و هنگامی كه وی از راه راست منحرف شد، عقیدهات را رودرروی او اظهار كنی و اما حقوق مردگان؛ این است كه نیكیهای آنان را یاد كنی و از بدیهاشان چشم بپوشی، چرا كه آنها را پروردگاری است كه از آنان حسابکشی میكند[۶].
امام با درایتی که در حوزه سیاست داشت، اقدام به صلح کرد. فلذا صلح امام حسن اگرچه برای این بود که جریان اسلامی وارد کانال آلودهای به نام خلافت و سلطنت نشود[۷]، ولی برخی بعد از صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه، بر او خرده گرفته و این عمل امام را محکوم کرده و او را ذلیل کننده مؤمنین میخواندند و میگفتند شما موجب شدید که مؤمنین پرشور در مقابل معاویه خوار گردند. ولی امام در پاسخشان میفرمود: چه میدانی و از کجا میدانی؛ شاید این آزمونی برای شماست؟ و شاید متاع و بهرهای است برای معاویه تا زمانی محدود[۸].
اما چون سبک حیات سیاسی امام حسن علیهالسلام، سبک مقاومت و تحرک قدرتمندانه و ایستادن برای دفاع و تبلیغ اسلام اصیل بود، از این گفته و شنیدهها خسته نشده و راه خود را ادامه دادند تا دین مردم – در اعتقاد و پایبندی – باقی بماند، یا جامعه با اداره دین و با قدرت دین و حاکمیت دین (ارزشگرایی) حرکت کند. در مقابل این سبک، سبک جریان باطل این بود که قدرت را در دست بگیرند؛ آن هم به هر قیمتی که شده است (قدرتگرایی). هر یک از این دو سبک، برای رسیدن به هدف خود از ابزارها و روشهایی بهره بردند که در ادامه برای روشنتر شدنشان به آنها اشاره میکنیم:
الف: سبک خلفای اموی، حفظ ظاهری احترام شخص امام در مقابل نابود کردن شخصیت امام بود. آنان برای عملیسازی این سبک، از روشهایی برای رسیدن به اهدافشان یعنی تداوم و حفظ و تعمیق حکومتشان استفاده میبردند که آن روشها عبارتند از:
۱- قدرتنمایی، یکی از روشهای امویان در دوران امام حسن علیهالسلام، سرکوب شیعیان و بهرهگیری از قدرت نماییشان بود. مثلا حجر بن عدی از صحابه پیامبر را میکشند یا رُشید هجری را به شهادت میرسانند تا بتوانند قدرتشان را به رخ جامعه بکشند. همچنین برای بیان گوشهای از قدرتنمایی میتوان این عمل معاویه را بعنوان نمونه دیگری مثال زد: او زیاد بن ابیه را حاکم کوفه میکند و به او اجازه میدهد که هر کسی را که مورد کوچکترین سوءظنی قرار گرفت، بکشد[۹] .
۲- تبلیغ: تبلیغ و استفاده از ترفندهای تبلیغی برای کسب قدرت، یکی دیگر از روشهای امویان بود. جریان باطل یعنی معاویه، برای حفظ قدرت خود، از هر وسیلهای استفاده میبرد. از باب مثال به این تبیلغ او میتوان اشاره کرد: در جلساتی، فردی به معاویه گفته که شما در حق اهل بیت ناحقی روا داشتهاید. معاویه هم آن را تأیید کرده و حتی گاهی گریه نیز میکرد و میگفت: بله. راست گفتید. ولی از سوی دیگر به راوی، قاری و محدثان دستور میدادند که در مذمت اهل بیت حدیث بسازند و آیات را بر ضد آنان تفسیر کنند[۱۰].
۳- سیاسیکاری: دشمن امام حسن علیهالسلام، یعنی معاویه، سیاست را به معنای تزویر معنا نموده و به کار میبرد. فلذا در جریان صلح امام حسن، در مقابل چشمان مردم کوفه، ضمن سخنانی اظهار میدارد: تعهداتی که با حسن بن علی بر عهده گرفته بودم، صرفا برای کسب حاکمیت و قدرتطلبی خودم بود و هیچگونه اعتباری ندارد![۱۱].
ب: سبک و روشهای حق (ائمه علیهمالسلام)، اگرچه امام حسن علیهالسلام، مرد جنگ است و این را در دوران امام علی علیهالسلام و حکومت ۶ ماههاش به اثبات رسانده است، ولی مرد سیاست و تدبیر نیز هست و میداند که تغییر روش و سبک، با شناخت زمانه، میتواند کار اساسی و لازم باشد. فلذا با تغییر از سبک دوران حکومت ۶ ماههاش و گرایش به سبک مورد نیاز در دوران نهضت، و اتخاذ سبک مقاومت و تحرک قدرتمندانه، و ایستادن برای دفاع و تبلیغ اسلام اصیل، روشهای زیر را برای نائل شدن به موفقیت در این سبک به کار برد که عبارتند از:
۱- تبلیغ: سبک ائمه در تبلیغ، مانند سبک خصم، استفاده از هر چیزی نبود و از هر شیوهای و روشی بهره نمیبردند. آنان آنچه که حق است را بیان میکنند، نه آنچه را که مردم مطلوب میپندارند و درست میدانند. از این رو است که میفرماید: خداوند شما مردم را به وسیله جد ما محمد صلیاللهعلیهوآله هدایت فرمود. معاویه برای تصاحب حقی که از آن من بود، با من منازعه کرد، من هم به ناچار آن را به خاطر مصالح امت و برای جلوگیری از خونریزی بینتیجه، رها کردم[۱۲]. با این که امام، صلح را پذیرفته است، ولی ساکت نمینشیند و در فرصتهایی که به دست میآورد، از حق خود یعنی از امامت دفاع میکند و چهره معاویه را که پر از تزویر بوده، آشکار میکند و به مردم میگوید خلیفه کسی است که مطابق کتاب و سنت پیامبر خدا عمل نماید. خلیفه آن نیست که با مردم رفتاری ستمکارانه داشته باشد. اینچنین شخصی، پادشاهی است که سلطنتی به دست آورده و مدت کوتاهی از آن بهرهبرداری میکند، سپس لذتهای آن از بین رفته و زحمتهایش بر جای میماند[۱۳]
۲- ارزشگرایی: یعنی اصرار بر حفظ ارزشها به هر قیمیتی که هست، و در نهایت عقبنشینی تا حد حراست از بقای مکتب. در زندگی ائمه، رضای خدا یک اصل است. فلذا در هر جا و هر مکان، آنچه رضای خدا است را در نظر میگیرند، نه جایگاه را. و بر این مبنا است که در متن صلحنامه، مواردی را متذکر میشود تا بر اساس آن، ارزشهای اسلامی حفظ شود. از این رو است که میفرماید: ولایت امر مسلمین، از طرف حسن بن علی به او (معاویه) واگذار میشود؛ به شرط آنکه او به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی، با نظر و رأی مردم (مومنین) تعیین شود. مردم در هر نقطهای از کشور باشند، در امنیت کامل به سر ببرند. همچنین اصحاب و مردم [شیعیان امیرالمومنین(ع)]، از نظر جان و مال و فرزندان، در امان خواهند بود. معاویه تعهد میکند که به طور آشکار و پنهان، توطئهای علیه حسن بن علی و برادرش نچیند[۱۴].
پاورقیها:
[۱] – برای اطلاع بیشتر در این باره رجوع شود به انسان ۲۵۰ ساله، ص ۱۱۸.
[۲] – ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ج ۲ ص ۸۰؛ مفید، الإرشاد فی معرفة حُجَج الله علی العباد ص ۱۶۹.
[۳] – مجلسی، بحار الأنوار، الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار(ع) ج ۴۳ ص ۳۳۲؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی ص ۲۱۱؛ القرشی(ره)، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن بن علی(ع) ج ۱ ص ۲۹.
[۴] – قال الصادق(ع): « انّ الحسن بن علی(ع) کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و کان اذا حجّ، حجّ ماشیاً و…».( جوینی، فرائد السمطین ج۲ص۶۸ ح ۳۹۲ ؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع) ج ۱ ص ۷۹.
[۵] – قال الحسن بن علی(ع): « هی[السیاسة] أن ترعی حقوق الله و حقوق الأحیاء و حقوق الأموات، فأما حقوق الله. فاداء ما طلب، و الإجتناب عما نهی، و اما حقوق الأحیاء: فهی ان تقوم بواجبك نحو اخوانك، و لا تتأخر عن خدمة أمتك، و ان تخلص لولی الأمر ما أخلص لأمة و أن ترفع عقیدتك فی وجهه اذا ما حاد عن الطریق السوی و اما حقوق الأموات، فهی ان تذكر خیراتهم و تتغاضی عن ساوئهم، فان لهم ربّاً یحاسبهم». ر.ک. باقر شریف قرشی، :حیاة الإمام الحسین علیه السلام، ج ۱، ص ۳۱۶.
[۶] – تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورّام) ج ۲ ص ۳۰۱؛ القرشی، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن بن علی(ع) ج ۱ ص ۳۴۰.
[۷] – جهت اطلاع بیشتر از حیات سیاسی امام حسن علیهالسلام، ر.ک. کتاب ارزشمند «صلح الحسن(ع)» تألیف مرحوم شیخ راضی آل یاسین که توسط حضرت آیت الله العظمی خامنهای ترجمه و مکرر منتشر شده است. همچنین رجوع کنید به کتاب علاّمه سید جعفر مرتضی عاملی، با عنوان «الحیاة السیاسیة للإمام الحسن(ع)» که توسط دکتر محمد سپهری به فارسی ترجمه و توسط دفتر انتشارات اسلامی منتشر شده است.
[۸] – وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِین ر.ک. سوره انبیاء، آیه ۱۱۱. امام حسن در جواب آن کسانی (مانند مُسیّب بن نَجبه و دیگران) که میگفتند چرا شما سکوت کردید، میفرمود: وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِین؛ یعنی من چه میدانم، شاید تاخیر آن عذاب موعود به منظور آزمایش شما است و (یا) براى این است كه تا مدتى كه مقدر شده، عمر خود را به پایان برید. (انسان ۲۵۰ ساله)، ص ۱۷.
[۹] – لأخذك بالظنة و قتلك أولیاءه على التهم .ر.ک. بحالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۴. یعنی گروهی را به گمان و شبههای دستگیر میکنی و دوستان خدا را به سبب تهمتی به قتل میرسانی. همچنین ر.ک. مسند الامام الشهید ابی عبدالله الحسین بن علی ، ج ۱، ص ۱۵۴.
[۱۰] – در این مورد از باب نمونه میتوانید رجوع کنید به داستان سمره بن جندب و تفسیر سوره بقره آیه ۲۰۴، که خداوند میفرماید: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ. معاویه میخواست این آیه را به حضرت علی علیهالسلام نسبت دهد، ولی سمرة بن جندب این کار نکرد. معاویه همچنین از او خواست که آیه ۲۰۷ سوره بقره یعنی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» را بگوید که درباره ابن ملجم نازل شده است ولی سمرة بن جندب این کار را نکرد تا اینکه به سمره پیشنهاد پول تا ۵۰۰ هزار درهم میکند. او اگر چه ابتدا نمیپذیرد ولی معاویه دستور میدهد که پول را بیاورید تا او به چشمانش ببیند و این کار را میکند و در نهایت دست به تفسیری میزند که همسو با خواست معاویه است. برای اطلاع بیشتر در این باره رجوع شود به انسان ۲۵۰ ساله، ص ۱۳۱ – ۱۳۲.
[۱۱] – بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۸؛ ابن اعثم، الفتوح ج ۴ص ۱۶۳.
[۱۲] – انّ الله قد هداکم باوّلنا محمّد(ص) و انّ معاویة نازعنی حقّاً هو لی فترکته لصلاح الاُمة و حِقن دماءها ر.ک. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع) ج ۱ص ۱۰۳.
[۱۳] – سخنان امام حسنعلیهالسلام در مسجد کوفه در میان مردم، در زمانی که معاویه هم حضور داشت، این است: انما الخلیفة من سار بکتاب الله و سنة نبیه[ص] و لیس الخلیفة من سار بالجور…». (ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین ص ۷۴؛ مفید، الإرشاد… ص ۱۸۶، ابن ابی الحدید، شرح النهج… ج ۱۶، ص ۴۹.
[۱۴] – هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن ابی طالب[ع]، معاویة بن ابی سفیان، صالحه علی ان یسلّم الیه الأمر [ولایة المسلمین] علی ان یعمل [فیهم] بکتاب الله و سنّة نبیه [رسوله و سیرة الخلفاء الصالحین]، و علی انّه لیس لمعاویة ان یعهد لأحدٍ من بعده [عهداً و أن یکون الأمر بشوری] علی أن الناس آمنون حیث کانوا [من ارض الله] علی انفسهم و اموالهم و ذراریهم… و علی أن لا یبغی للحسن بن علی [ع] [عائله- غائلة سوء- سراً و لا علانیةً] و علی أن یخلف احداً من اصحابه [اهل بیت رسول الله]…ابن اعثم، الفتوح ج ۴ ص ۱۵۸ الی ۱۶۰؛ بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب… ج ۴ ص ۳۳؛ امین عاملی، اهل البیت(ع) من کتاب: اعیان الشیعة… ج ۴ ص ۵۰.
سایت مباحثات
دوشنبه 96/03/15
15خرداد 1342 را ميتوان با روزي که رسول خدا(ص)دعوت خويش را آشکار کرد مقايسه نمود.با اين تفاوت که پيامبر(ص) اسلام ناب را به وحي از خدا گرفته بود و سلاله پاک او،امام خميني(ره) غبار قرنها بدعت و تحريف و کجانديشي که بر آن نشسته بود را زدود و اسلام ناب محمدي(ص) را همانگونه که در صدر بود، ارائه کرد.
Yjc