ساقی کوثر
دینی فرهنگی پژوهشی
دینی فرهنگی پژوهشی
شنبه 96/10/02
عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان
حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با
چهار واسطه به آن حضرت می رسد . پدرش عبدالله نام
داشت و مادرش فاطمه دختر عقبة بن قیس .
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال
۱۷۳ هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و
مدّت ۷۹ سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام
معصوم یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام ، امام رضا علیه
السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه
السّلام مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا علیه السّلام ،
امام محمّد تقی علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را
درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است .
این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا
که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است
به حسنی شهرت یافته است .
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه
و از راویان حدیث ائمّه معصومین علیهم السّلام و از چهره
های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت
علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین ، آگاه و
به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر
داشت .
ستایشهایی که ائمّه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل
آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد
اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را
که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از
دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .
در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره
او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد،
پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان
محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات متعدّدی
نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ثوابی
همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشّهداء، امام حسین
علیه السّلام بیان شده است.
زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از مدینه
به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و
اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به
خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان
ائمّه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند، یکی از
بدرفتارترین این خلفاء ، متوکّل بود که خصومت شدیدی با
اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دوره او چندین بار
مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در کربلا ، تخریب و
با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به
عمل آوردند.
سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر می
بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از کینه و دشمنی
خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند
و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها
قرار می دادند، در چینن دوران دشوار و سختی بود که
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت حضرت امام
هادی علیه السّلام رسید و عقاید دینی خود را بر آن
حضرت عرضه کرد ، حضرت امام هادی علیه السّلام او را
تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی .
دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سامرا با حضرت
امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور
تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون
ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در
شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و
شهر به شهر می گشت تا به ری رسید و آنجا را برای
سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی و
اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به
شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و مسلمانان در
شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری
یکی از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و
موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا سرزمینی حاصلخیز و
پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در
حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام را
به شهادت رساند. در ری ، هم اهل سنّت و هم از پیروان
اهل بیت علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و
جنوب غربی شهر ری ، بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک مسافر
ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّة
الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین
صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و
کمتر خارج می شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به
عبادت و تهجّد می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می
شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به
زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش
نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند .
پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شیعیان شد، نزد
او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر
خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را
یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ
شمعِ وجودش طواف می کردند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار
ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشکلات
مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای مقام
برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می
رساند که وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن
منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را
سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل دینی و
دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران
اهل بیت علیهم السّلام بود.
روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به
بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت علیهم السّلام در آستانه
محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند،
اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر
حاکمیّت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در
همان روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد:
یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول
صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر
اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: فردا یکی از
فرزندانم در محلّه سکّة المولی چشم از جهان فرو می بندد،
شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و
نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار
دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند
خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی
برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ
آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و
شیعیان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت
این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دهان به
دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه
پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه
السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل
دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب
پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته
بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با
جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و
پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا
صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود،
دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله
و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و
دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار
این ولیّ خدا فیض ببرند.
منبع:shiaha.com